khatere haye man

بازی

به قول مامان کوروش یه بازی : دریا : عمیق قهوه : اسمش میاد حالم بد میشه. غرور : بعضی وقتا خوبه . مدرسه : یه ساله دیگه مونده دفتر مدیر : دفتر معلما بهتره آبگوشت : زیاد علاقه ندارم قرمه سبزی : عالیییییییییییه ریاضی :  تنها بیستم تو کارنامه(امسال)  آهنگ : زیاد نمی گوشم ماه رمضون : مهمونی استخر : برا روحیه لازمه روزنامه : فعلاً وقت ندارم کودکی : آرزوهای کوچیک دروغ : مصلحتی لیسانس : کمه فوتبال : حیاط مدرسه پرواز : قشنگه اشک : بذار بریزه ازدواج : خیلی زوده هنوز وبلاگ : فراموش نکردن شب : سکوت...
19 مرداد 1391

روزانه

سلام خوب هستین؟ خدا رو شکر شب جمعه عموجان اومدن خونمون و بعد افطار تا سحر نشستیم بعد سحر عموجان رفتن ولی آقا یاسر و آقاسلمان موندن . صبح که بلند شدیم آقا سلمان رفته بودن .قرار بود اون روز بعد از ظهر بایگانه اینا بریم مولودی خونه دایی آقا یاسر اما نشد. پس آقا یاسر رفتن از یه مسجد پلو قیمه نذری گرفتن و با هم رفتیم مایون . مائده اینام اومدن . افطار خوردیم و میخواستیم برگردیم اما تصمیم گرفتم کلاس کنکورو بی خیال شم ودر عوض بریم جای چشمه پس شب موندیم . طبق معمول تا سحر بیدار بودیم خیلی باحال بود. هوا هم خیلی سرد بود. صبح بیدار شدیم و همه با هم رفتیم چشمه حیف که روزه بودیم و نشد که از آب چشمه بخوریم .همه وضو گرفتیم و رفتیم مسجد...
16 مرداد 1391

روزانه

سلاممممم دوستای گلم چطورید؟ نتم قطع بود گفتن فردا وصل میشه اتفاقی زدم دیدم وصله خیلی خوشحال شدم فردا کلاس دارم شیمی خوندم و ریاضی هم یه کوچولو خوندم ولی عربی رو صبح می خونم . دبیر عربیه خیلی کارش درسته ولی یه مقدار زیادی جدیه من که ازش می ترسم دبیر زیست خوبه ولی بعضی از کلمات رو خیییییییلی به کار می بره مثلاً هنوز اول حرفشه می گه درسته خانوما یا دو کلمه می نویسیم میگه ویرگول . یا وقتی می خواد چند راه رو بگه، میگه یا این جوری یا این جوری یا این جوری که خلاصه رو اعصابه  . ولی دبیر زبان و فیزیک و بقیه خیلی خوبن خدا رو شکر .  همین روزا باید برم چشم پزشکی فکر کنم چشمام ضعیف تر شده . بلاخره شب جمعه مهمون داریم(عم...
11 مرداد 1391

روزانه

سلام خوووووووووووبین؟ عنبر نسارا فقط به خاطر تو مرضیه جون شب قبل از اردو دعا کردم که یا خانم ن باهامون بیاد یا خانم ا . صبح اردو وقتی رسیدم مدرسه رفتم پیش هانیه بعد از چند دقیقه مرضیه هم اومد . یهو دیدم شادی وچند نفر دیگه از بچه ها دارن گریه می کنن. فهمیدیم که بابای یکی از بچه های اون کلاسی ها فوت کرده با اینکه دختره رو نمی شناختم ولی خیلی ناراحت شدم و بغز گلومو گرفت ولی گریه نکردم خدا بهش صبر بده. صف نوبت ما بود و هیچ برنامه ای آماده نکرده بودیم فقط مرضیه قرآن خوند و بعد هم لوح های منو بیتا و یکی دیگه از بچه ها رو داد . به سلامتی نتونستم برم همایش و مرضیه لوحم رو گرفت واسم(مرسی مرضیه جون ) حالا جالب اینجاست...
5 مرداد 1391

روزانه

سلام امروز دومین امتحان ترم دوم رو دادم و خانممون همون جا چند برگه رو تصحیح کرد و همه بیست شدن  دست خانم د درد نکنه خدا خیرش بده که بهمون گفته بود از هر درسی سؤال های مشخصی رو بخونیم درستش هم همینه آخه تاریخ که درس اختصاصی مون نیست و تو کنکور هم نمیاد دیگه از فردا نمی ریم مدرسه تا اول خرداد که امتحاناتمون شروع بشه اولین امتحان هم دینی هست.                                         &nb...
5 مرداد 1391

روزانه

سلام روزه ونمازاتون قبول باشه پنج شنبه بابام من و الهامو برد حوزه و بعد از اینکه رفتم تو الهام رفت تا بعدش بیاد دنبالم . قدرت خدا هیچ کدوم از دوستامو ندیدم و مثه بچه آدم بدون اینکه با کسی حرف بزنم رفتم نشستم تااینکه دفترچه سؤالای عمومی رو دادن عربی و ادبیاتش آسون بود رفتم سراغ زبان گفتم خیلی بلدم کهبه سلامتی اینقدر کلماتش سخت بود که دو سه تا بیشتر نزدم  فک کنم بیشترش برا سال بعدم باشه دفترچه اختصاصی رو هم خیلی بلد نبودم چون خیلی هاش اصلا" به چشم و گوشم نخورده بود با خودم گفتم زهی خیال باطل ، اینم از کنکور . این روزا وقتی روزه ام اصلا" تشنه نمیشم ولی خیلی گرسنه میشم طوری که دم افطار در حد خود کشی...
4 مرداد 1391

دیگه تموم شد

س ل ا م     آخیییییییییییییییییییییییییشششششش بلاخره تموم شد این امتحانا و اصلا" هم خوب نبود . واسه دینی وقت زیاد بود اما من پنج فصل اولو نخوندم و امتحان دادم . فیزیکو تقریبا" تموم کردم . زبان فارسی رو همون لحظات آخر با کمک بیتا تموم کردم زیست رو با اینکه شب تا صبح بیدار بودم سه تا فصلش موند .شیمی رو تا صبح بیدار موندم و تو مدرسه تمومش کردم . واسه زبان هم که پنج روز وقتیده بودن خب باید هم تموم میشد.عربی دو درس اولو تو مدرسه تند تند خوندم که نفهمیدم چی شد . ادبیاتم که سه چهار فصلو نخوندم و اما بدترین امتحان که زمین لعنتی بود و ما یه روز وقت داشتیم با نه تا فصل سخت با یه دبیر خیلی خوب که فصلای آخرو تا ...
2 مرداد 1391

روزانه

سلام سلام من بعد از یک ماهی برگشتم آخه خونمون رو عوض کردیم و نتم قطع بود تازه وصلش کردم مرسی از دوستانی که واسم نظر گذاشتن . این تابستون روزهای زوج کلاس کنکور دارم روز شنبه تا دوازده و دوشنبه و چهارشنبه تا دو . خوب سخته ولی خدا کنه نتیجه بده .دبیرامون به جز دبیر شیمی همشون مرد هستن و واقعا" عالی هستن . روز پنجشنبه کنکور آزاد رو که آزمایشی شرکت کردم باید بدم البته خیلی مهم نیست ولی هرچی بلد باشم می زنم . کارنامه هم گرفتم با اینکه می دونستم خیلی بد دادم و نمرم خوب نمیشه وقتی کارنامه گرفتم خیلی ناراحت شدم چون همین امسال که معدل خیلی مهمه ، معدلم بالای نوزده نشد (70/18) واین همش به خاطر این بود که من خیلی کند درس می...
2 مرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به khatere haye man می باشد